معلق ترین مریم
گاهی اونقد ب پوشالی بودن زندگی و تیز بودن عمق دنده هاش یقین پیدا میکنم ک ذهتم میپاشه ب دیوار اتاق و بدم درد میگیره تو چاله های دره...
دلم میخاد برم شمال
رو ب سرسبزی کوها رو صندلی راحتی ک مثل لندو میره جلوعقب بشینم و فقط هیچ کرم کنه..
فقط هیچ رو بشنوم و نابود شم تو صداش
دلم میخاد چشمام بسته شه و بشم مریمی ک همه چیز اطرافش خوبه،آرومه،بی دردسره..
آخه مگه خاسته زیادی میخام؟؟؟؟
فقط میخام آروم باشم..
دلم آروم باشه
دارم شک میکنم..ب اروم بودن خیلی چیزا..شک ندارم ارامش قبل طوفانه و بعدش سونامی میاد و همه چیو نیست و نابود میکنه..
هنوز متاسفم برا خودم..ک هیچم هنوز
و اینکه اونقد شب و روزم،درونم و بیرونم فرق میکنن باهم و....
* هر نگاهی می تواند خلوتم را بشکند
کوزه ی تنهایی روحم سفالی تر شده است
*سکوتم تقدیم شما!
*مارینآ ی موضوعی هس ک باید بدونی...و حتما میگم بهت این رو:)