مریمانه

گٌمَم نکن....

مریمانه

گٌمَم نکن....

جای تو راخالی میکنم
در تمام عکس هایی ک تنها میگیرم
در تمام سفرهایی ک تنها میروم
و تمام لبخند هایم...
کاش میشناختمت،
کاش میشناختیم..

منوی بلاگ

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

کسی بیاید


ما را دعوت کند


به رفتن


به رفتن از تمام کسانی که رفته اند


و ما هنوز در آنها مانده ایم....




* من محالم ب تو ممکن شدنم فکر نکن

*امروز تو دانشگاه زیر بارون راه رفتم.....چقد خودمو گم کردم

*حضور اتفاقی:منو و تو و زمین حضوری اتفاقی....

۵ نظر 27 Aban 94 ، 21:07
مریمی

قصه نیستم گه بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی که چنان بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن.....





*می جوشاند در من شعری،گاهی یادت در فاصله ها

*تو ب پنجره نگاه کن تا کمی بارون بباره......

*صنما غیر تو در خاطر  ما  کی گنجد ؟_که مرا نیست به غیر از تو به کس پروایی

*مارینآ حرف بزن لعنتیم....

۲ نظر 20 Aban 94 ، 19:57
مریمی

عشق را

باهر کسی تجربه نکن.

صبرکن

سالهای سال...

انقدر صبر کن

تا کسی را بیابی که رنج هایت را از چشمانت بخواند

تو را برای رنگ صورت وبدنت نخواهد

تورا برای خاص بودن و معرفتهایت بخواهد...




*شلوغی همیشه دلچسب نبوده برام...ازینکه اینجا خلوته و سکوت و کور،راضی ام.


*هیچ موجودی،نداشته هایش را فراموش نمیکند....


*میگن مشکوکم چون ساکتم....خخخخ

۱ نظر 13 Aban 94 ، 18:04
مریمی
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»

از «چه گونه!»

خسته ام از سؤال های سخت

پاسخ های پیچیده

از کلمات سنگین

فکرهای عمیق

پیچ های تند

نشانه های با معنا، بی معنا...

دلم تنگ می شود گاهی،

برای یک «دوستت دارم» ساده

دو «فنجان قهوه ی داغ»

سه «روز» تعطیلی در زمستان 

چهار «خنده ی» بلند

و پنج «انگشت» دوست داشتنی!



* سعدیا گفتی که مهرش می رود از دل ولی
مهر رفت و آبان نیز آرامم نکرد....
*بارون؟خیسم کن لطفا.....
۱ نظر 09 Aban 94 ، 14:55
مریمی

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن

حرف نزن




*تا کی آخه؟؟؟؟؟؟حرف نزن.....

۱ نظر 09 Aban 94 ، 13:41
مریمی

دلم تنگ شده

همه حرفم همین قدره

کوتاه و عمیق.......

۲ نظر 06 Aban 94 ، 19:12
مریمی

ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی

در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست 

یا کاش کسی باشد و آرام بگوید؛ 

دستان من اینجاست، ببین! دردسری نیست... 




*درختای دانشگاه و مسیرش،فوق العادن......باید با عکس ثبت شه

*استرسایی بی دلیل!!!!

*چقد شعره مثه منه.....آه

۰ نظر 04 Aban 94 ، 17:42
مریمی

دستم به هیچ کاری نمی رود

مگه به گرفتن دستت...

فکرم به هیچ سمتی نمی رود

مگر به لحظه ی خندیدنت....

دلم به هیچ چیز راضی نیست

جز به داشتنت....

نه دستت هست

نه میخندی

نه دارمت

خودت حساب کن

تازه پاییزم هست..........





*پاییز جان تنهایی هیچ مزه ای نداری...

*دلم گرفته برایت،زبان ساده ی عشق است

سلیس و ساده بگویم:دلم گرفته برایت....

۰ نظر 03 Aban 94 ، 12:25
مریمی