مریمانه

گٌمَم نکن....

مریمانه

گٌمَم نکن....

جای تو راخالی میکنم
در تمام عکس هایی ک تنها میگیرم
در تمام سفرهایی ک تنها میروم
و تمام لبخند هایم...
کاش میشناختمت،
کاش میشناختیم..

منوی بلاگ

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

گاهی دلم برای تو تنگ می شود

اما نه عکس یادگاری داریم 

نه آلبوم مشترکی که آنرا نگاه کنم..

انگار همیشه جای تو در عکسهایم خالیست.

گاهی دلم برای تو تنگ می شود

برای ترانه هایی که با هم نخوانده ایم 

برای دستی که در دستانم را لمس نکرده

برای جیغ هایی که از شدت خوشحالی وسط خیابان نکشیده ایم 

حتی 

برای آن پیرزنی که سرش را از پنجره بیرون نیاورده و داد نزده که؛ هیس مگر خواب و آسایش ندارید؟

گاهی دلم برای تو تنگ می شود

این گاهی انگار بوی همیشه به خود گرفته

نمی آیی؟



*دیر آمدی

بهانه عاشقانه های دیروز

دیر

آمدی...

* هیچ اتفاقی شاعرانه نیست ، میفهمی؟!

این زن تورا هر بیت میبازد، نمیبینی؟!

* دلم رنج عجیبى میبرد از دوریت،اما...

جنابت میکند مانند بانوهاى ایرانى..

*نبودنت را عادت دارم!

۰ نظر 30 Bahman 94 ، 20:15
مریمی

حتی خوندن متنای ساخته از ذهن دیگران برام مث ح زدن و چرت و پرت نوشتای خودم بوده..

ک خب این روزها از اینم خودمو دریغ کردم

ن خودم حرفی مینویسم

ن میخونم

ن..


از ارتفاع میترسیدم و میترسم.این زندگی ام مث ترن هواییه ک گاهی مسیر صافی داره راه میره و کسل کنندس.

گاهی چنان اوج میگیره ک نفس تو سینت حبس میشه و قلبت تالاپ تولوپ میکنه

گاهی هم رو ب سقوطی و ته دلت خالی خالیه

گاهی هم هیجانش شیرینه و خاستنی..

این روزا بااین همه اتفاقی گاه و بی گاه و خوب و بدش،ساکتم

من این روزا آرومم..راستش اولش این آروم بودن رو دوست داشتم،ولی خب الان این آروم بودن شکلش فرق کرده و یکم نچسب شده

پنجشنبه سالگرد عقد برادرم و خانومش بود

پارسال ذوق عالم رو من داشتم ک چیزای خوشگل و ناز واسشون درست میکردم

امسالم با تزیین خونه و دعوت سی چهل نفر مهمون،جشن گرفتیم..ولی خبری ک ظهر اون روز بابا بهم گف اشکمو دراورد و های های گریه هام رو پیش بابا و تو خیابون کردم..

قدرت صبر و کلی حال خاص رو تو امین و فروغ دیدم..ایمان مامان بابام هم دیدم

و خودمم دیدم ک چقد کوچیکه دنیام..ک چقد هیچم..

۳ نظر 30 Bahman 94 ، 20:13
مریمی