مریمانه

گٌمَم نکن....

مریمانه

گٌمَم نکن....

جای تو راخالی میکنم
در تمام عکس هایی ک تنها میگیرم
در تمام سفرهایی ک تنها میروم
و تمام لبخند هایم...
کاش میشناختمت،
کاش میشناختیم..

منوی بلاگ

28صفر

Wednesday, 18 Azar 1394، 08:53 PM

میترسیدم

تاحالا تجربه نداشتم

نمیخاستم هم داشته باشم

امین اومد خونه

با چشمای قرمز و پف کرده و دماغ قرمز شده

تو دلم گفتم سرما اینطوریش کرده....

هیشی نپرسیدم ازش....

دستمو گرفت

آروم گف: مریم ناراحت نشیا آقاجون فوت شده

بردیمش بیمارستان.....الان همه خونشونن

توام بیا..

کاش میتونستم بگم بقیش چی شد...




*سه سال گذشت.....هنوز تو کابوس اون اتفاقم

94/09/18
مریمی

نظرات  (۲)

18 Azar 94 ، 22:02 ✖پرنٌس‍‍ِــ‍‍pгคภςєςــسٌ .✖
ツツツツ
به یاد وبوی او...
پاسخ:
؟؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی